سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقطه ته خط....

گر با غم عشق سازگار آید دل
بر مرکب آرزو سوار آید دل


گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل


ابوسعید ابوالخیر


نوشته شده در 8:5 عصر توسط zahra نظرات ( ) |

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم 


تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...

" پل الووار ، ترجمه احمد شاملو "

 


نوشته شده در 12:21 صبح توسط zahra نظرات ( ) |

سیمین بهبهانی

دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟


کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من


نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من


ز من هر آن‌که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن‌که نزدیک، ازو جدا، جدا، من!


نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا، من


ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟


ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری -
دلم گرفته ای دوست! هوای گریه با من...


نوشته شده در 12:19 صبح توسط zahra نظرات ( ) |

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست


فاضل نظری


نوشته شده در 9:54 عصر توسط zahra نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin