با نیت نگاه تو آغاز می کنم شوقی درون سینه ی من جا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم ماه مبارک رمضان روی ماه توست در نام تو چه حس غریبی نهفته است آقا غریب هستی و وقت سرودنت من هم غریب مثل تو یا ایهالغریب با تو چقدر ماهیتم فرق می کند ای نور روشنای دل و خانه ی نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است از قلب تو ندیده ام آقا رحیم تر حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است غمگین ترین روایت دنیاست اشک تو در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی دهی تو مگر با تبسمت صلحت حماسه ای ست که با روضه توأم است باید شناخت صبر و شکیبایی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غم است آه هرلحظه ی تو بوده نشان از غریبی ات عمری غریب بوده ولی صبر کرده ای
احساس خویش را به تو ابراز می کنم
حسی غریب در دل من پا گرفته است
حسی که گاه می چکد از چشم در حرم
باید سرود شعر که مضمون نگاه توست
::
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذره ام که آمده تا پیشگاه نور
در نام تو چه خاطره ها می شود مرور
حسی غریب در دل من می کند ظهور
من کی صبور مثل تو یا ایهالصبور؟
مانند ایستادن شب در حضور نور
::
در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعه الرسولی و ریحانه النبی
ای جایگاه عرشی تو شانه ی نبی
نور تو ابتدای جهان روح عالم است
از بخشش و کرامت دستت کریم تر
نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است
::
مضمون بی بدیل غزل ها تبسمت
می آورد به وجد غزل را تبسمت
شیرین ترین حکایت دنیا تبسمت
غم می چکد ز چشم تو اما تبسمت...
شیرین تر است نزد فقیران کدامیک
خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟
سنگ صبور! مأمن غم ها و درد ها!
ای خانه ات پناه همه کوچه گرد ها
صلحت چقدر آینه دار محرم است
باید گریست یک دهه تنهایی تو را
غربت همیشه با دل تو توأم است آه
وای از غم دل تو امان از غریبی ات
مانند لحظه های علی صبر کرده ایسیدمحمدرضا شرافت
Design By : Pars Skin |